Masnavi Book 5, Chapter c.102
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
گفت من به از توکل بر ربی میندانم در دو عالم مکسبی
(2425)
کسب شکرش را نمیدانم ندید تا کشد رزق خدا رزق و مزید
(2426)
بحثشان بسیار شد اندر خطاب مانده گشتند از سال و از جواب
(2427)
بعد از آن گفتش بدان در مملکه نهی لا تلقوا بایدی تهلکه
(2428)
صبر در صحرای خشک و سنگلاخ احمقی باشد جهان حق فراخ
(2429)
نقل کن زینجا به سوی مرغزار میچر آنجا سبزه گرد جویبار
(2430)
مرغزاری سبز مانند جنان سبزه رسته اندر آنجا تا میان
(2431)
خرم آن حیوان که او آنجا شود اشتر اندر سبزه ناپیدا شود
(2432)
هر طرف در وی یکی چشمهی روان اندرو حیوان مرفه در امان
(2433)
از خری او را نمیگفت ای لعین تو از آنجایی چرا زاری چنین
(2434)
کو نشاط و فربهی و فر تو چیست این لاغر تن مضطر تو
(2435)
شرح روضه گر دروغ و زور نیست پس چرا چشمت ازو مخمور نیست
(2436)
این گدا چشمی و این نادیدگی از گدایی تست نه از بگلربگی
(2437)
چون ز چشمه آمدی چونی تو خشک ور تو ناف آهویی کو بوی مشک
(2438)
زانک میگویی و شرحش میکنی چون نشانی در تو نامد ای سنی
(2439)