Masnavi Book 5, Chapter c.118
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
تا دو سال این کار کرد آن مرد کار بعد از آن امر آمدش از کردگار
(2786)
بعد ازین میده ولی از کس مخواه ما بدادیمت ز غیب این دستگاه
(2787)
هر که خواهد از تو از یک تا هزار دست در زیر حصیری کن بر آر
(2788)
هین ز گنج رحمت بیمر بده در کف تو خاک گردد زر بده
(2789)
هر چه خواهندت بده مندیش از آن داد یزدان را تو بیش از بیش دان
(2790)
در عطای ما نه تحشیر و نه کم نه پشیمانی نه حسرت زین کرم
(2791)
دست زیر بوریا کن ای سند از برای رویپوش چشم بد
(2792)
پس ز زیر بوریا پر کن تو مشت ده به دست سایل بشکسته پشت
(2793)
بعد ازین از اجر نامومنون بده هر که خواهد گوهر مکنون بده
(2794)
رو ید الله فوق ایدیهم تو باش همچو دست حق گزافی رزق پاش
(2795)
وام داران را ز عهده وا رهان همچو باران سبز کن فرش جهان
(2796)
بود یک سال دگر کارش همین که بدادی زر ز کیسهی رب دین
(2797)
زر شدی خاک سیه اندر کفش حاتم طایی گدایی در صفش
(2798)