Masnavi Book 3, Chapter c.19

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

آن شغالی رفت اندر خم رنگ اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

(721)

پس بر آمد پوستش رنگین شده که منم طاووس علیین شده

(722)

پشم رنگین رونق خوش یافته آفتاب آن رنگها بر تافته

(723)

دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد خویشتن را بر شغالان عرضه کرد

(724)

جمله گفتند ای شغالک حال چیست که ترا در سر نشاطی ملتویست

(725)

از نشاط از ما کرانه کرده‌ای این تکبر از کجا آورده‌ای

(726)

یک شغالی پیش او شد کای فلان شید کردی یا شدی از خوش‌دلان

(727)

شید کردی تا به منبر بر جهی تا ز لاف این خلق را حسرت دهی

(728)

بس بکوشیدی ندیدی گرمیی پس ز شید آورده‌ای بی‌شرمیی

(729)

گرمی آن اولیا و انبیاست باز بی‌شرمی پناه هر دغاست

(730)

که التفات خلق سوی خود کشند که خوشیم و از درون بس ناخوشند

(731)