Masnavi Book 3, Chapter c.218
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
آمدش پیغام از دولت که رو تو ز منع این ظفر غمگین مشو
(4503)
کاندرین خواری نقدت فتحهاست نک فلان قلعه فلان بقعه تراست
(4504)
بنگر آخر چونک واگردید تفت بر قریظه و بر نضیر از وی چه رفت
(4505)
قلعهها هم گرد آن دو بقعهها شد مسلم وز غنایم نفعها
(4506)
ور نباشد آن تو بنگر کین فریق پر غم و رنجند و مفتون و عشیق
(4507)
زهر خواری را چو شکر میخورند خار غمها را چو اشتر میچرند
(4508)
بهر عین غم نه از بهر فرج این تسافل پیش ایشان چون درج
(4509)
آنچنان شادند اندر قعر چاه که همیترسند از تخت و کلاه
(4510)
هر کجا دلبر بود خود همنشین فوق گردونست نه زیر زمین
(4511)