Masnavi Book 3, Chapter c.29

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

شه شبانگه باز آمد شادمان کامشبان حملست و دورند از زنان

(872)

خازنش عمران هم اندر خدمتش هم به شهر آمد قرین صحبتش

(873)

گفت ای عمران برین در خسپ تو هین مرو سوی زن و صحبت مجو

(874)

گفت خسپم هم برین درگاه تو هیچ نندیشم بجز دلخواه تو

(875)

بود عمران هم ز اسرائیلیان لیک مر فرعون را دل بود و جان

(876)

کی گمان بردی که او عصیان کند آنک خوف جان فرعون آن کند

(877)