Masnavi Book 4, Chapter c.4

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

گفت عیسی را یکی هشیار سر چیست در هستی ز جمله صعب‌تر

(113)

گفتش ای جان صعب‌تر خشم خدا که از آن دوزخ همی لرزد چو ما

(114)

گفت ازین خشم خدا چه بود امان گفت ترک خشم خویش اندر زمان

(115)

پس عوان که معدن این خشم گشت خشم زشتش از سبع هم در گذشت

(116)

چه امیدستش به رحمت جز مگر باز گردد زان صفت آن بی‌هنر

(117)

گرچه عالم را ازیشان چاره نیست این سخن اندر ضلال افکندنیست

(118)

چاره نبود هم جهان را از چمین لیک نبود آن چمین ماء معین

(119)