Masnavi Book 6, Chapter c.103
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
بود شاهی شاه را بد سه پسر هر سه صاحبفطنت و صاحبنظر
(3583)
هر یکی از دیگری استودهتر در سخا و در وغا و کر و فر
(3584)
پیش شه شهزادگان استاده جمع قرة العینان شه همچون سه شمع
(3585)
از ره پنهان ز عینین پسر میکشید آبی نخیل آن پدر
(3586)
تا ز فرزند آب این چشمه شتاب میرود سوی ریاض مام و باب
(3587)
تازه میباشد ریاض والدین گشته جاری عینشان زین هر دو عین
(3588)
چون شود چشمه ز بیماری علیل خشک گردد برگ و شاخ آن نخیل
(3589)
خشکی نخلش همیگوید پدید که ز فرزندان شجر نم میکشید
(3590)
ای بسا کاریز پنهان همچنین متصل با جانتان یا غافلین
(3591)
ای کشیده ز آسمان و از زمین مایهها تا گشته جسم تو سمین
(3592)
عاریهست این کم همیباید فشارد کانچ بگرفتی همیباید گزارد
(3593)
جز نفخت کان ز وهاب آمدست روح را باش آن دگرها بیهدست
(3594)
بیهده نسبت به جان میگویمش نی بنسبت با صنیع محکمش
(3595)