Masnavi Book 6, Chapter c.71

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

اشکش از دیده بجست و گفت او با همه آن شاه شیرین‌نام کو

(2056)

گفت آن سالوس زراق تهی دام گولان و کمند گمرهی

(2057)

صد هزاران خام ریشان هم‌چو تو اوفتاده از وی اندر صد عتو

(2058)

گر نبینیش و سلامت وا روی خیر تو باشد نگردی زو غوی

(2059)

لاف‌کیشی کاسه‌لیسی طبل‌خوار بانگ طبلش رفته اطراف دیار

(2060)

سبطیند این قوم و گوساله‌پرست در چنین گاوی چه می‌مالند دست

(2061)

جیفة اللیلست و بطال النهار هر که او شد غره‌ی این طبل‌خوار

(2062)

هشته‌اند این قوم صد علم و کمال مکر و تزویری گرفته کینست حال

(2063)

آل موسی کو دریغا تاکنون عابدان عجل را ریزند خون

(2064)

شرع و تقوی را فکنده سوی پشت کو عمر کو امر معروفی درشت

(2065)

کین اباحت زین جماعت فاش شد رخصت هر مفسد قلاش شد

(2066)

کو ره پیغامبری و اصحاب او کو نماز و سبحه و آداب او

(2067)