Masnavi Book 1, Chapter c.1
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
بشنو این نی چون شکایت میکند از جداییها حکایت میکند
(1)
کز نیستان تا مرا ببریدهاند در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
(2)
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق
(3)
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
(4)
من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بد حالان و خوش حالان شدم
(5)
هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من
(6)
سر من از نالهی من دور نیست لیک چشم و گوش را آن نور نیست
(7)
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست
(8)
آتش است این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست باد
(9)
آتش عشق است کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد
(10)
نی حریف هر که از یاری برید پردههایش پردههای ما درید
(11)
همچو نی زهری و تریاقی که دید همچو نی دمساز و مشتاقی که دید
(12)
نی حدیث راه پر خون میکند قصههای عشق مجنون میکند
(13)
محرم این هوش جز بیهوش نیست مر زبان را مشتری جز گوش نیست
(14)
در غم ما روزها بیگاه شد روزها با سوزها همراه شد
(15)
روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست
(16)
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هر که بیروزی است روزش دیر شد
(17)
درنیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید و السلام
(18)
بند بگسل، باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر
(19)
گر بریزی بحر را در کوزهای چند گنجد قسمت یک روزهای
(20)
کوزهی چشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد پر در نشد
(21)
هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیب کلی پاک شد
(22)
شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما
(23)
ای دوای نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما
(24)
جسم خاک از عشق بر افلاک شد کوه در رقص آمد و چالاک شد
(25)
عشق جان طور آمد عاشقا طور مست و خر موسی صاعقا
(26)
با لب دمساز خود گر جفتمی همچو نی من گفتنیها گفتمی
(27)
هر که او از هم زبانی شد جدا بیزبان شد گر چه دارد صد نوا
(28)
چون که گل رفت و گلستان در گذشت نشنوی ز ان پس ز بلبل سر گذشت
(29)
جمله معشوق است و عاشق پردهای زنده معشوق است و عاشق مردهای
(30)
چون نباشد عشق را پروای او او چو مرغی ماند بیپر، وای او
(31)
من چگونه هوش دارم پیش و پس چون نباشد نور یارم پیش و پس
(32)
عشق خواهد کاین سخن بیرون بود آینه غماز نبود چون بود
(33)
آینهت دانی چرا غماز نیست ز انکه زنگار از رخش ممتاز نیست
(34)