Masnavi Book 1, Chapter Overview
Chapter c.1 (Verses 1-34)
Chapter c.2 عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او (Verses 35-54)
Chapter c.3 ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهی کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه خدا و در خواب دیدن او ولی را (Verses 55-77)
Chapter c.4 از خداوند ولی التوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی (Verses 78-92)
Chapter c.5 ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند (Verses 93-100)
Chapter c.6 بردن پادشاه آن طبیب را بر سر بیمار تا حال او را ببیند (Verses 101-143)
Chapter c.7 خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک (Verses 144-181)
Chapter c.8 دریافتن آن ولی رنج را و عرض کردن رنج او را پیش پادشاه (Verses 182-184)
Chapter c.9 فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر (Verses 185-221)
Chapter c.10 بیان آن که کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد (Verses 222-246)
Chapter c.11 حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان (Verses 247-323)
Chapter c.12 داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را میکشت از بهر تعصب (Verses 324-337)
Chapter c.13 آموختن وزیر مکر پادشاه را (Verses 338-347)
Chapter c.14 تلبیس وزیر با نصارا (Verses 348-362)
Chapter c.15 قبول کردن نصارا مکر وزیر را (Verses 363-370)
Chapter c.16 متابعت نصارا وزیر را (Verses 371-406)
Chapter c.17 قصهی دیدن خلیفه لیلی را (Verses 407-436)
Chapter c.18 بیان حسد وزیر (Verses 437-445)
Chapter c.19 فهم کردن حاذقان نصارا مکر وزیر را (Verses 446-454)
Chapter c.20 پیغام شاه پنهان با وزیر (Verses 455-457)
Chapter c.21 بیان دوازده سبط از نصارا (Verses 458-462)
Chapter c.22 تخلیط وزیر در احکام انجیل (Verses 463-499)
Chapter c.23 بیان آن که این اختلافات در صورت روش است نه در حقیقت راه (Verses 500-520)
Chapter c.24 بیان خسارت وزیر در این مکر (Verses 521-548)
Chapter c.25 مکر دیگر انگیختن وزیر در اضلال قوم (Verses 549-564)
Chapter c.26 دفع گفتن وزیر مریدان را (Verses 565-577)
Chapter c.27 مکرر کردن مریدان که خلوت را بشکن (Verses 578-590)
Chapter c.28 جواب گفتن وزیر که خلوت را نمیشکنم (Verses 591-594)
Chapter c.29 اعتراض مریدان در خلوت وزیر (Verses 595-642)
Chapter c.30 نومید کردن وزیر مریدان را از رفض خلوت (Verses 643-649)
Chapter c.31 ولی عهد ساختن وزیر هر یک امیر را جدا جدا (Verses 650-661)
Chapter c.32 کشتن وزیر خویشتن را در خلوت (Verses 662-667)
Chapter c.33 طلب کردن امت عیسی علیه السلام از امرا که ولی عهد از شما کدام است (Verses 668-695)
Chapter c.34 منازعت امرا در ولیعهدی (Verses 696-726)
Chapter c.35 تعظیم نعت مصطفی علیه السلام که مذکور بود در انجیل (Verses 727-738)
Chapter c.36 حکایت پادشاه جهود دیگر که در هلاک دین عیسی سعی نمود (Verses 739-768)
Chapter c.37 آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش که هر که این بت را سجود کند از آتش برست (Verses 769-782)
Chapter c.38 به سخن آمدن طفل در میان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن به آتش (Verses 783-811)
Chapter c.39 کج ماندن دهان آن مرد که نام محمد را علیه السلام به تسخر خواند (Verses 812-822)
Chapter c.40 عتاب کردن آتش را آن پادشاه جهود (Verses 823-853)
Chapter c.41 قصهی باد که در عهد هود علیه السلام قوم عاد را هلاک کرد (Verses 854-868)
Chapter c.42 طنز و انکار کردن پادشاه جهود و قبول نکردن نصیحت خاصان خویش (Verses 869-899)
Chapter c.43 بیان توکل و ترک جهد گفتن نخجیران به شیر (Verses 900-903)
Chapter c.44 جواب گفتن شیر نخجیران را و فایدهی جهد گفتن (Verses 904-907)
Chapter c.45 ترجیح نهادن نخجیران توکل را بر جهد و اکتساب (Verses 908-911)
Chapter c.46 ترجیح نهادن شیر جهد و اکتساب را بر توکل و تسلیم (Verses 912-914)
Chapter c.47 ترجیح نهادن نخجیران توکل را بر اجتهاد (Verses 915-928)
Chapter c.48 باز ترجیحنهادن شیر جهد را بر توکل (Verses 929-947)
Chapter c.49 باز ترجیح نهادن نخجیران توکل را بر جهد (Verses 948-955)
Chapter c.50 نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهی جهد (Verses 956-970)
Chapter c.51 باز ترجیحنهادن شیر جهد را بر توکل و فواید جهد را بیان کردن (Verses 971-991)
Chapter c.52 مقرر شدن ترجیح جهد بر توکل (Verses 992-997)
Chapter c.53 انکار کردن نخجیران بر خرگوش در تاخیر رفتن بر شیر (Verses 998-999)
Chapter c.54 جواب گفتن خرگوش نخجیران را (Verses 1000-1004)
Chapter c.55 اعتراض نخجیران بر سخن خرگوش (Verses 1005-1007)
Chapter c.56 جواب خرگوش نخجیران را (Verses 1008-1026)
Chapter c.57 ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن (Verses 1027-1040)
Chapter c.58 باز طلبیدن نخجیران از خرگوش سر اندیشهی او را (Verses 1041-1044)
Chapter c.59 منع کردن خرگوش راز را از ایشان (Verses 1045-1054)
Chapter c.60 قصهی مکر خرگوش (Verses 1055-1081)
Chapter c.61 زیافت تاویل رکیک مگس (Verses 1082-1090)
Chapter c.62 تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش (Verses 1091-1106)
Chapter c.63 هم در بیان مکر خرگوش (Verses 1107-1149)
Chapter c.64 رسیدن خرگوش به شیر و خشم شیر بر وی (Verses 1150-1156)
Chapter c.65 عذر گفتن خرگوش (Verses 1157-1180)
Chapter c.66 جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او (Verses 1181-1201)
Chapter c.67 قصهی هدهد و سلیمان در بیان آن که چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود (Verses 1202-1220)
Chapter c.68 طعنهی زاغ در دعوی هدهد (Verses 1221-1226)
Chapter c.69 جواب گفتن هدهد طعنهی زاغ را (Verses 1227-1233)
Chapter c.70 قصهی آدم علیه السلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل (Verses 1234-1262)
Chapter c.71 پای واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید (Verses 1263-1296)
Chapter c.72 پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش (Verses 1297-1303)
Chapter c.73 نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را (Verses 1304-1338)
Chapter c.74 مژده بردن خرگوش سوی نخجیران که شیر در چاه افتاد (Verses 1339-1356)
Chapter c.75 جمع شدن نخجیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را (Verses 1357-1368)
Chapter c.76 پند دادن خرگوش نخجیران را که بدین شاد مشوید (Verses 1369-1372)
Chapter c.77 تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی الجهاد الاکبر (Verses 1373-1389)
Chapter c.78 آمدن رسول روم تا نزد عمر و دیدن او کرامات عمر را (Verses 1390-1414)
Chapter c.79 یافتن رسول روم عمر را خفته در زیر درخت (Verses 1415-1426)
Chapter c.80 سلام کردن رسول روم بر عمر (Verses 1427-1445)
Chapter c.81 سؤال کردن رسول روم از عمر (Verses 1446-1479)
Chapter c.82 اضافت کردن آدم آن زلت را به خویشتن که ربنا ظلمناو اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدا که بما أغويتنی (Verses 1480-1508)
Chapter c.83 تفسیر و هو معکم أين ما کنتم (Verses 1509-1514)
Chapter c.84 سؤال کردن رسول روم از عمر از سبب ابتلای ارواح با این آب و گل اجساد (Verses 1515-1528)
Chapter c.85 در معنی آن که من أراد أن یجلس مع الله فلیجلس مع أهل التصوف (Verses 1529-1546)
Chapter c.86 قصهی بازرگان که طوطی محبوس او او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت (Verses 1547-1574)
Chapter c.87 صفت اجنحهی طیور عقول الهی (Verses 1575-1586)
Chapter c.88 دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی (Verses 1587-1602)
Chapter c.89 تفسیر قول فرید الدین عطار قدس الله روحه: تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون میخور که صاحب دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد (Verses 1603-1614)
Chapter c.90 تعظیم ساحران مر موسی را علیه السلام که چه فرمایی اول تو اندازی عصا یا ما (Verses 1615-1648)
Chapter c.91 باز گفتن بازرگان با طوطی آن چه دید از طوطیان هندوستان (Verses 1649-1690)
Chapter c.92 شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفس و نوحهی خواجه بر وی (Verses 1691-1762)
Chapter c.93 تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وامانی چه کفر آن حرف و چه ایمان به هرچ از دوست دور افتی چه زشت آن نقش و چه زیبا در معنی قوله علیه السلام إن سعدا لغیو ر و أنا أغیر من سعد و الله أغیر منی و من غیرته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن (Verses 1763-1813)
Chapter c.94 رجوع به حکایت خواجهی تاجر (Verses 1814-1824)
Chapter c.95 برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده (Verses 1825-1844)
Chapter c.96 وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن (Verses 1845-1848)
Chapter c.97 مضرت تعظیم خلق و انگشت نمای شدن (Verses 1849-1877)
Chapter c.98 تفسیر ما شاء الله کان (Verses 1878-1912)
Chapter c.99 داستان پیر چنگی که در عهد عمر از بهر خدا روز بینوایی چنگ زد میان گورستان (Verses 1913-1950)
Chapter c.100 در بیان این حدیث که إن لربکم فی أیام دهرکم نفحات ألا فتعرضوا لها (Verses 1951-2011)
Chapter c.101 قصهی سؤال کردن عایشه از مصطفی علیه السلام که امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامههای تو چون تر نیست (Verses 2012-2034)
Chapter c.102 تفسیر بیت حکیم: "آسمانهاست در ولایت جان کارفرمای آسمان جهان در ره روح پست و بالاهاست کوههای بلند و دریاهاست" (Verses 2035-2045)
Chapter c.103 در معنی این حدیث که اغتنموا برد الربیع الی آخره (Verses 2046-2059)
Chapter c.104 پرسیدن صدیقه (س) از پیامبر (ص) که سر باران امروزینه چه بود (Verses 2060-2071)
Chapter c.105 بقیهی قصهی پیر چنگی و بیان مخلص آن (Verses 2072-2103)
Chapter c.106 در خواب گفتن هاتف مر عمر را رضی الله عنه که چندین زر از بیت المال به آن مرد ده که در گورستان خفته است (Verses 2104-2112)
Chapter c.107 نالیدن ستون حنانه چون برای پیغامبر علیه السلام منبر ساختند که جماعت انبوه شد گفتند ما روی مبارک تو را به هنگام وعظ نمیبینیم و شنیدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم با ستون صریح (Verses 2113-2153)
Chapter c.108 اظهار معجزهی پیغامبر علیه السلام به سخن آمدن سنگ ریزه در دست ابو جهل و گواهی دادن سنگ ریزه بر حقیقت محمد علیه الصلاة و السلام (Verses 2154-2160)
Chapter c.109 بقیهی قصهی مطرب و پیغام رسانیدن عمر به او آن چه هاتف آواز داد (Verses 2161-2198)
Chapter c.110 گردانیدن عمر نظر او را از مقام گریه که هستی است به مقام استغراق که نیستی است (Verses 2199-2222)
Chapter c.111 تفسیر دعای آن دو فرشته که هر روز بر سر هر بازاری منادی میکنند که اللهم أعط کل منفق خلفا اللهم أعط کل ممسک تلفا و بیان کردن که آن منفق مجاهد راه حق است نه مسرف راه هوا (Verses 2223-2243)
Chapter c.112 قصهی خلیفه که در کرم در زمان خود از حاتم طایی گذشته بود و نظیر خود نداشت (Verses 2244-2251)
Chapter c.113 قصهی اعرابی درویش و ماجرای زن با او به سبب قلت و درویشی (Verses 2252-2263)
Chapter c.114 مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته (Verses 2264-2282)
Chapter c.115 در بیان آن که نادر افتد که مریدی در مدعی مزور اعتقاد به صدق ببندد که او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد که شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند و لیکن به نادر نادر (Verses 2283-2287)
Chapter c.116 صبر فرمودن اعرابی زن خود را و فضیلت صبر و فقر بیان کردن با زن (Verses 2288-2314)
Chapter c.117 نصیحت کردن زن مر شوی را که سخن افزون از قدم و از مقام خود مگو لم تقولون ما لا تفعلونکه این سخنها اگر چه راست است این مقام توکل ترا نیست و این سخن گفتن فوق مقام و معاملهی خود زیان دارد و کبر مقتا عند الله باشد (Verses 2315-2341)
Chapter c.118 نصیحت کردن مرد مر زن را که در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن بر فقر و فقیران به خیال و گمان بینوایی خویشتن (Verses 2342-2364)
Chapter c.119 در بیان آن که جنبیدن هر کسی از آن جا که وی است هر کس را از چنبرهی وجود خود بیند، تابهی کبود آفتاب را کبود نماید و سرخ سرخ نماید چون تابه از رنگها بیرون آید سپید شود از همه تابههای دیگر او راستگوتر باشد و امام باشد (Verses 2365-2393)
Chapter c.120 مراعات کردن زن شوهر را و استغفار کردن از گفتهی خویش (Verses 2394-2432)
Chapter c.121 در بیان این خبر که انهن یغلبن العاقل و یغلبهن الجاهل (Verses 2433-2437)
Chapter c.122 تسلیم کردن مرد خود را به آن چه التماس زن بود از طلب معیشت و آن اعتراض زن را اشارت حق دانستن: بنزد عقل هر دانندهای هست که با گردنده گردانندهای هست (Verses 2438-2446)
Chapter c.123 در بیان آن که موسی و فرعون هر دو مسخر مشیتاند چنان که زهر و پادزهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون به خلوت تا ناموس نشکند (Verses 2447-2481)
Chapter c.124 سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خسر الدنیا و الآخرة (Verses 2482-2508)
Chapter c.125 حقیر و بیخصم دیدن دیدههای حس صالح و ناقهی صالح را، چون خواهد که حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگر چه غالب باشد آن خصم و يقللکم فی أعينهم ليقضي الله أمرا کان مفعولا (Verses 2509-2569)
Chapter c.126 در معنی آن که مرج البحرين يلتقیان بينهما برزخ لا يبغیان (Verses 2570-2602)
Chapter c.127 در معنی آن که آن چه ولی کند مرید را نشاید گستاخی کردن و همان فعل کردن که حلوا طبیب را زیان ندارد اما بیمار را زیان دارد و سرما و برف انگور را زیان ندارد اما غوره را زیان دارد که در راهست که ليغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر (Verses 2603-2615)
Chapter c.128 مخلص ماجرای عرب و جفت او (Verses 2616-2642)
Chapter c.129 دل نهادن عرب بر التماس دل بر خویش و سوگند خوردن که در این تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست (Verses 2643-2683)
Chapter c.130 تعیین کردن زن طریق طلب روزی کدخدای خود را و قبول کردن او (Verses 2684-2702)
Chapter c.131 هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به نزد خلیفه بر پنداشت آن که آن جا هم قحط آب است (Verses 2703-2719)
Chapter c.132 در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب (Verses 2720-2743)
Chapter c.133 در بیان آن که چنان که گدا عاشق کرم است و عاشق کریم، کرم کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست (Verses 2744-2751)
Chapter c.134 فرق میان آن که درویش است به خدا و تشنهی خدا و میان آن که درویش است از خدا و تشنهی غیر است (Verses 2752-2772)
Chapter c.135 پیش آمدن نقیبان و دربانان خلیفه از بهر اکرام اعرابی و پذیرفتن هدیهی او را (Verses 2773-2800)
Chapter c.136 در بیان آن که عاشق دنیا بر مثال عاشق دیواری است که بر او تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند که آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتاب است در آسمان چهارم لاجرم کلی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب به آفتاب پیوست او محروم ماند ابدا و حیل بينهم و بين ما يشتهون (Verses 2801-2804)
Chapter c.137 مثل عرب إذا زنیت فازن بالحرة و إذا سرقت فاسرق الدرة (Verses 2805-2814)
Chapter c.138 سپردن عرب هدیه را یعنی سبو را به غلامان خلیفه (Verses 2815-2834)
Chapter c.139 حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان (Verses 2835-2852)
Chapter c.140 قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بینیازی از آن هدیه و از آن سبو (Verses 2853-2933)
Chapter c.141 در صفت پیر و مطاوعت وی (Verses 2934-2958)
Chapter c.142 وصیت کردن رسول صلی الله علیه و اله و سلم علی را علیه السلام که چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق تو تقرب جوی به نصیحت عاقل و بندهی خاص تا از همه پیش قدم تر باشی (Verses 2959-2980)
Chapter c.143 کبودی زدن قزوینی بر شانگاه صورت شیر و پشیمان شدن او به سبب زخم سوزن (Verses 2981-3012)
Chapter c.144 رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار (Verses 3013-3041)
Chapter c.145 امتحان کردن شیر گرگ را و گفتن که پیش آی ای گرگ بخش کن صیدها را میان ما (Verses 3042-3055)
Chapter c.146 قصهی آن کس که در یاری بکوفت از درون گفت کیست گفت منم، گفت چون تو تویی در نمیگشایم هیچ کس را از یاران نمیشناسم که او من باشد (Verses 3056-3076)
Chapter c.147 صفت توحید (Verses 3077-3101)
Chapter c.148 ادب کردن شیر گرگ را که در قسمت بیادبی کرده بود (Verses 3102-3123)
Chapter c.149 تهدید کردن نوح علیه السلام مر قوم را که با من مپیچید که من رو پوشم در میان پس به حقیقت با خدای میپیچید ای مخذولان (Verses 3124-3149)
Chapter c.150 نشاندن پادشاهان صوفیان عارف را پیش روی خویش تا چشمشان بدیشان روشن شود (Verses 3150-3156)
Chapter c.151 آمدن مهمان پیش یوسف علیه السلام و تقاضا کردن یوسف از او تحفه و ارمغان (Verses 3157-3191)
Chapter c.152 گفتن مهمان یوسف علیه السلام را که آینه آوردمت ارمغان تا هر باری که در وی نگری روی خوب خود بینی مرا یاد کنی (Verses 3192-3227)
Chapter c.153 مرتد شدن کاتب وحی به سبب آن که پرتو وحی بر او زد آن آیت را پیش از پیغامبر صلی الله علیه و اله بخواند گفت پس من هم محل وحیم (Verses 3228-3297)
Chapter c.154 دعا کردن بلعم باعور که موسی و قومش را از این شهر که حصار دادهاند بیمراد باز گردان (Verses 3298-3320)
Chapter c.155 اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش و آمیزی اهل دنیا خواستن و در فتنه افتادن (Verses 3321-3343)
Chapter c.156 باقی قصهی هاروت و ماروت و نکال و عقوبت ایشان هم در دنیا به چاه بابل (Verses 3344-3359)
Chapter c.157 به عیادت رفتن کر بر همسایهی رنجور خویش (Verses 3360-3395)
Chapter c.158 اول کسی که در مقابلهی نص قیاس آورد ابلیس بود (Verses 3396-3425)
Chapter c.159 در بیان آن که حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان (Verses 3426-3466)
Chapter c.160 قصهی مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری (Verses 3467-3499)
Chapter c.161 پرسیدن پیغامبر علیه السلام مر زید را امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت مومنا یا رسول الله (Verses 3500-3583)
Chapter c.162 متهم کردن غلامان و خواجهتاشان مر لقمان را که آن میوههای ترونده که میآوردیم او خورده است (Verses 3584-3607)
Chapter c.163 بقیهی قصهی زید در جواب رسول علیه السلام (Verses 3608-3655)
Chapter c.164 گفتن پیغامبر علیه السلام مر زید را که این سر را فاش تر از این مگو و متابعت نگاه دار (Verses 3656-3667)
Chapter c.165 رجوع به حکایت زید (Verses 3668-3706)
Chapter c.166 آتش افتادن در شهر به ایام عمر (Verses 3707-3720)
Chapter c.167 خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی علیه السلام و انداختن علی شمشیر را از دست (Verses 3721-3772)
Chapter c.168 سوال کردن آن کافر از امیر المومنین علی علیه السلام که بر چون منی مظفر شدی شمشیر را از دست چون انداختی پس بگفت آن نومسلمان ولی از سر مستی و لذت با علی (Verses 3773-3786)
Chapter c.169 جواب گفتن امیر المؤمنین که سبب افکندن شمشیر از دست چه بود در آن حالت (Verses 3787-3843)
Chapter c.170 گفتن پیغامبر علیه السلام به گوش رکابدار امیر المؤمنین علی علیه السلام که کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم (Verses 3844-3892)
Chapter c.171 تعجب کردن آدم علیه السلام از ضلالت ابلیس لعین و عجب آوردن (Verses 3893-3923)
Chapter c.172 باز گشتن به حکایت امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش (Verses 3924-3937)
Chapter c.173 افتادن رکابدار هر باری پیش علی کرم الله وجهه که ای امیر المؤمنین از بهر خدا مرا بکش و از این قضا برهان (Verses 3938-3947)
Chapter c.174 بیان آن که فتح طلبیدن پیغامبر علیه السلام مکه را و غیر مکه را بجهت دوستی ملک دنیا نبود چون فرموده است که الدنیا جیفه بلکه به امر بود (Verses 3948-3974)
Chapter c.175 گفتن امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه با قرین خود که چون خدو انداختی در روی من نفس من جنبید و اخلاص عمل نماند، مانع کشتن تو آن شد (Verses 3975-4003)