Masnavi Book 1, Chapter c.111

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

گفت پیغمبر که دایم بهر پند دو فرشته‌‌ی خوش منادی می‌‌کنند

(2223)

کای خدایا منفقان را سیر دار هر درمشان را عوض ده صد هزار

(2224)

ای خدایا ممسکان را در جهان تو مده الا زیان اندر زیان‌‌

(2225)

ای بسا امساک کز انفاق به مال حق را جز به امر حق مده‌‌

(2226)

تا عوض یابی تو گنج بی‌‌کران تا نباشی از عداد کافران‌‌

(2227)

کاشتران قربان همی‌‌کردند تا چیره گردد تیغشان بر مصطفا

(2228)

امر حق را باز جو از واصلی امر حق را در نیابد هر دلی‌‌

(2229)

چون غلام یاغیی کاو عدل کرد مال شه بر باغیان او بذل کرد

(2230)

در نبی انذار اهل غفلت است کان همه انفاقهاشان حسرت است‌‌

(2231)

عدل این یاغی و دادش نزد شاه چه فزاید دوری و روی سیاه‌‌

(2232)

سروران مکه در حرب رسول بودشان قربان به اومید قبول‌‌

(2233)

بهر این مومن همی‌‌گوید ز بیم در نماز اهد الصراط المستقیم‌‌

(2234)

آن درم دادن سخی را لایق است جان سپردن خود سخای عاشق است‌‌

(2235)

نان دهی از بهر حق نانت دهند جان دهی از بهر حق جانت دهند

(2236)

گر بریزد برگهای این چنار برگ بی‌‌برگیش بخشد کردگار

(2237)

گر نماند از جود در دست تو مال کی کند فضل خدایت پای مال‌‌

(2238)

هر که کارد گردد انبارش تهی لیکش اندر مزرعه باشد بهی‌‌

(2239)

و آن که در انبار ماند و صرفه کرد اشپش و موش و حوادث پاک خورد

(2240)

این جهان نفی است در اثبات جو صورتت صفر است در معنات جو

(2241)

جان شور تلخ پیش تیغ بر جان چون دریای شیرین را بخر

(2242)

ور نمی‌‌دانی شدن زین آستان باری از من گوش کن این داستان‌‌

(2243)