Masnavi Book 1, Chapter c.137
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
فازن بالحرة پی این شد مثل فاسرق الدرة بدین شد منتقل
(2805)
بنده سوی خواجه شد او ماند زار بوی گل شد سوی گل او ماند خار
(2806)
او بمانده دور از مطلوب خویش سعی ضایع رنج باطل پای ریش
(2807)
همچو صیادی که گیرد سایهای سایه کی گردد و را سرمایهای
(2808)
سایهی مرغی گرفته مرد سخت مرغ حیران گشته بر شاخ درخت
(2809)
کاین مدمغ بر که میخندد عجب اینت باطل اینت پوسیده سبب
(2810)
ور تو گویی جزو پیوستهی کل است خار میخور خار مقرون گل است
(2811)
جز ز یک رو نیست پیوسته به کل ور نه خود باطل بدی بعث رسل
(2812)
چون رسولان از پی پیوستناند پس چه پیوندندشان چون یک تناند
(2813)
این سخن پایان ندارد ای غلام روز بیگه شد حکایت کن تمام
(2814)