Masnavi Book 1, Chapter c.154
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
بلعم باعور را خلق جهان سغبه شد مانند عیسای زمان
(3298)
سجده ناوردند کس را دون او صحت رنجور بود افسون او
(3299)
پنجه زد با موسی از کبر و کمال آن چنان شد که شنیده ستی تو حال
(3300)
صد هزار ابلیس و بلعم در جهان همچنین بوده ست پیدا و نهان
(3301)
این دو را مشهور گردانید اله تا که باشد این دو بر باقی گواه
(3302)
این دو دزد آویخت از دار بلند ور نه اندر قهر بس دزدان بدند
(3303)
این دو را پرچم به سوی شهر برد کشتگان قهر را نتوان شمرد
(3304)
نازنینی تو ولی در حد خویش الله الله پا منه از حد خویش
(3305)
گر زنی بر نازنین تر از خودت در تگ هفتم زمین زیر آردت
(3306)
قصهی عاد و ثمود از بهر چیست تا بدانی کانبیا را نازکی است
(3307)
این نشان خسف و قذف و صاعقه شد بیان عز نفس ناطقه
(3308)
جمله حیوان را پی انسان بکش جمله انسان را بکش از بهر هش
(3309)
هش چه باشد عقل کل هوشمند هوش جزوی هش بود اما نژند
(3310)
جمله حیوانات وحشی ز آدمی باشد از حیوان انسی در کمی
(3311)
خون آنها خلق را باشد سبیل ز انکه وحشیاند از عقل جلیل
(3312)
عزت وحشی بدین افتاد پست که مر انسان را مخالف آمده ست
(3313)
پس چه عزت باشدت ای نادره چون شدی تو حمر مستنفرة
(3314)
خر نشاید کشت از بهر صلاح چون شود وحشی شود خونش مباح
(3315)
گر چه خر را دانش زاجر نبود هیچ معذورش نمیدارد ودود
(3316)
پس چو وحشی شد از آن دم آدمی کی بود معذور ای یار سمی
(3317)
لاجرم کفار را شد خون مباح همچو وحشی پیش نشاب و رماح
(3318)
جفت و فرزندانشان جمله سبیل ز آنکه بیعقلند و مردود و ذلیل
(3319)
باز عقلی کاو رمد از عقل عقل کرد از عقلی به حیوانات نقل
(3320)