Masnavi Book 1, Chapter c.38

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

یک زنی با طفل آورد آن جهود پیش آن بت و آتش اندر شعله بود

(783)

طفل از او بستد در آتش در فکند زن بترسید و دل از ایمان بکند

(784)

خواست تا او سجده آرد پیش بت بانگ زد آن طفل إنی لم أمت‌‌

(785)

اندر آ ای مادر اینجا من خوشم گر چه در صورت میان آتشم‌‌

(786)

چشم بند است آتش از بهر حجاب رحمت است این سر بر آورده ز جیب‌‌

(787)

اندر آ مادر ببین برهان حق تا ببینی عشرت خاصان حق‌‌

(788)

اندر آ و آب بین آتش مثال از جهانی کاتش است آبش مثال‌‌

(789)

اندر آ اسرار ابراهیم بین کاو در آتش یافت سرو و یاسمین‌‌

(790)

مرگ می‌‌دیدم گه زادن ز تو سخت خوفم بود افتادن ز تو

(791)

چون بزادم رستم از زندان تنگ در جهان خوش هوای خوب رنگ‌‌

(792)

من جهان را چون رحم دیدم کنون چون در این آتش بدیدم این سکون‌‌

(793)

اندر این آتش بدیدم عالمی ذره ذره اندر او عیسی دمی‌‌

(794)

نک جهان نیست شکل هست ذات و آن جهان هست شکل بی‌‌ثبات‌‌

(795)

اندر آ مادر به حق مادری بین که این آذر ندارد آذری‌‌

(796)

اندر آ مادر که اقبال آمده ست اندر آ مادر مده دولت ز دست‌‌

(797)

قدرت آن سگ بدیدی اندر آ تا ببینی قدرت و لطف خدا

(798)

من ز رحمت می‌‌کشانم پای تو کز طرب خود نیستم پروای تو

(799)

اندر آ و دیگران را هم بخوان کاندر آتش شاه بنهاده ست خوان‌‌

(800)

اندر آیید ای مسلمانان همه غیر عذب دین عذاب است آن همه‌‌

(801)

اندر آیید ای همه پروانه‌‌وار اندر این بهره که دارد صد بهار

(802)

بانگ می‌‌زد در میان آن گروه پر همی‌‌شد جان خلقان از شکوه‌‌

(803)

خلق خود را بعد از آن بی‌‌خویشتن می‌‌فگندند اندر آتش مرد و زن‌‌

(804)

بی‌‌موکل بی‌‌کشش از عشق دوست ز آن که شیرین کردن هر تلخ از اوست‌‌

(805)

تا چنان شد کان عوانان خلق را منع می‌‌کردند کاتش در میا

(806)

آن یهودی شد سیه رو و خجل شد پشیمان زین سبب بیمار دل‌‌

(807)

کاندر ایمان خلق عاشق‌‌تر شدند در فنای جسم صادق‌‌تر شدند

(808)

مکر شیطان هم در او پیچید شکر دیو هم خود را سیه رو دید شکر

(809)

آن چه می‌‌مالید در روی کسان جمع شد در چهره‌‌ی آن ناکس آن‌‌

(810)

آن که می‌‌درید جامه‌‌ی خلق چست شد دریده آن او ایشان درست‌‌

(811)