Masnavi Book 1, Chapter c.51

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

شیر گفت آری و لیکن هم ببین جهدهای انبیا و مومنین‌‌

(971)

حق تعالی جهدشان را راست کرد آن چه دیدند از جفا و گرم و سرد

(972)

حیله‌‌هاشان جمله حال آمد لطیف کل شی‌‌ء من ظریف هو ظریف‌‌

(973)

دامهاشان مرغ گردونی گرفت نقصهاشان جمله افزونی گرفت‌‌

(974)

جهد می‌‌کن تا توانی ای کیا در طریق انبیا و اولیا

(975)

با قضا پنجه زدن نبود جهاد ز آن که این را هم قضا بر ما نهاد

(976)

کافرم من گر زیان کرده ست کس در ره ایمان و طاعت یک نفس‌‌

(977)

سر شکسته نیست این سر را مبند یک دو روزک جهد کن باقی بخند

(978)

بد محالی جست کاو دنیا بجست نیک حالی جست کاو عقبی بجست‌‌

(979)

مکرها در کسب دنیا بارد است مکرها در ترک دنیا وارد است‌‌

(980)

مکر آن باشد که زندان حفره کرد آن که حفره بست آن مکری ست سرد

(981)

این جهان زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وارهان‌‌

(982)

چیست دنیا از خدا غافل بدن نی قماش و نقره و میزان و زن‌‌

(983)

مال را کز بهر دین باشی حمول نعم مال صالح خواندش رسول‌‌

(984)

آب در کشتی هلاک کشتی است آب اندر زیر کشتی پشتی است‌‌

(985)

چون که مال و ملک را از دل براند ز آن سلیمان خویش جز مسکین نخواند

(986)

کوزه‌‌ی سر بسته اندر آب زفت از دل پر باد فوق آب رفت‌‌

(987)

باد درویشی چو در باطن بود بر سر آب جهان ساکن بود

(988)

گر چه جمله‌‌ی این جهان ملک وی است ملک در چشم دل او لا شی است‌‌

(989)

پس دهان دل ببند و مهر کن پر کنش از باد کبر من لدن‌‌

(990)

جهد حق است و دوا حق است و درد منکر اندر نفی جهدش جهد کرد

(991)