Masnavi Book 1, Chapter c.60

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

ساعتی تاخیر کرد اندر شدن بعد از آن شد پیش شیر پنجه زن‌‌

(1055)

ز آن سبب کاندر شدن او ماند دیر خاک را می‌‌کند و می‌‌غرید شیر

(1056)

گفت من گفتم که عهد آن خسان خام باشد خام و سست و نارسان‌‌

(1057)

دمدمه‌‌ی ایشان مرا از خر فگند چند بفریبد مرا این دهر چند

(1058)

سخت درماند امیر سست ریش چون نه پس بیند نه پیش از احمقیش‌‌

(1059)

راه هموار است و زیرش دامها قحط معنی در میان نامها

(1060)

لفظها و نامها چون دامهاست لفظ شیرین ریگ آب عمر ماست‌‌

(1061)

آن یکی ریگی که جوشد آب ازو سخت کمیاب است رو آن را بجو

(1062)

منبع حکمت شود حکمت طلب فارغ آید او ز تحصیل و سبب‌‌

(1063)

لوح حافظ لوح محفوظی شود عقل او از روح محظوظی شود

(1064)

چون معلم بود عقلش ز ابتدا بعد از این شد عقل شاگردی و را

(1065)

عقل چون جبریل گوید احمدا گر یکی گامی نهم سوزد مرا

(1066)

تو مرا بگذار زین پس پیش ران حد من این بود ای سلطان جان‌‌

(1067)

هر که ماند از کاهلی بی‌‌شکر و صبر او همین داند که گیرد پای جبر

(1068)

هر که جبر آورد خود رنجور کرد تا همان رنجوری‌‌اش در گور کرد

(1069)

گفت پیغمبر که رنجوری به لاغ رنج آرد تا بمیرد چون چراغ‌‌

(1070)

جبر چه بود بستن اشکسته را یا بپیوستن رگی بگسسته را

(1071)

چون در این ره پای خود نشکسته‌‌ای بر که می‌‌خندی چه پا را بسته‌‌ای‌‌

(1072)

و آن که پایش در ره کوشش شکست در رسید او را براق و بر نشست‌‌

(1073)

حامل دین بود او محمول شد قابل فرمان بد او مقبول شد

(1074)

تا کنون فرمان پذیرفتی ز شاه بعد از این فرمان رساند بر سپاه‌‌

(1075)

تا کنون اختر اثر کردی در او بعد از این باشد امیر اختر او

(1076)

گر ترا اشکال آید در نظر پس تو شک داری در انشق القمر

(1077)

تازه کن ایمان نه از گفت زبان ای هوا را تازه کرده در نهان‌‌

(1078)

تا هوا تازه ست ایمان تازه نیست کاین هوا جز قفل آن دروازه نیست‌‌

(1079)

کرده‌‌ای تاویل حرف بکر را خویش را تاویل کن نی ذکر را

(1080)

بر هوا تاویل قرآن می‌‌کنی پست و کژ شد از تو معنی سنی‌‌

(1081)