Masnavi Book 1, Chapter c.75

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

جمع گشتند آن زمان جمله وحوش شاد و خندان از طرب در ذوق و جوش‌‌

(1357)

حلقه کردند او چو شمعی در میان سجده آوردند و گفتندش که هان‌‌

(1358)

تو فرشته‌‌ی آسمانی یا پری نی تو عزراییل شیران نری‌‌

(1359)

هر چه هستی جان ما قربان تست دست بردی دست و بازویت درست‌‌

(1360)

راند حق این آب را در جوی تو آفرین بر دست و بر بازوی تو

(1361)

باز گو تا چون سگالیدی به مکر آن عوان را چون بمالیدی به مکر

(1362)

باز گو تا قصه درمانها شود باز گو تا مرهم جانها شود

(1363)

باز گو کز ظلم آن استم نما صد هزاران زخم دارد جان ما

(1364)

گفت تایید خدا بود ای مهان ور نه خرگوشی که باشد در جهان‌‌

(1365)

قوتم بخشید و دل را نور داد نور دل مر دست و پا را زور داد

(1366)

از بر حق می‌‌رسد تفضیلها باز هم از حق رسد تبدیلها

(1367)

حق به دور و نوبت این تایید را می‌‌نماید اهل ظن و دید را

(1368)