Masnavi Book 1, Chapter c.77

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون‌‌

(1373)

کشتن این کار عقل و هوش نیست شیر باطن سخره‌‌ی خرگوش نیست‌‌

(1374)

دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست کاو به دریاها نگردد کم و کاست‌‌

(1375)

هفت دریا را در آشامد هنوز کم نگردد سوزش آن خلق سوز

(1376)

سنگها و کافران سنگ دل اندر آیند اندر او زار و خجل‌‌

(1377)

هم نگردد ساکن از چندین غذا تا ز حق آید مر او را این ندا

(1378)

سیر گشتی سیر گوید نی هنوز اینت آتش اینت تابش اینت سوز

(1379)

عالمی را لقمه کرد و در کشید معده‌‌اش نعره زنان هل من مزید

(1380)

حق قدم بر وی نهد از لا مکان آن گه او ساکن شود از کن فکان‌‌

(1381)

چون که جزو دوزخ است این نفس ما طبع کل دارد همیشه جزوها

(1382)

این قدم حق را بود کاو را کشد غیر حق خود کی کمان او کشد

(1383)

در کمان ننهند الا تیر راست این کمان را باژگون کژ تیرهاست‌‌

(1384)

راست شو چون تیر و واره از کمان کز کمان هر راست بجهد بی‌‌گمان‌‌

(1385)

چون که واگشتم ز پیکار برون روی آوردم به پیکار درون‌‌

(1386)

قد رجعنا من جهاد الاصغریم با نبی اندر جهاد اکبریم‌‌

(1387)

قوت از حق خواهم و توفیق و لاف تا به سوزن بر کنم این کوه قاف‌‌

(1388)

سهل شیری دان که صفها بشکند شیر آن است آن که خود را بشکند

(1389)