Masnavi Book 1, Chapter c.89
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
صاحب دل را ندارد آن زیان گر خورد او زهر قاتل را عیان
(1603)
ز آن که صحت یافت و از پرهیز رست طالب مسکین میان تب در است
(1604)
گفت پیغمبر که ای مرد جری هان مکن با هیچ مطلوبی مری
(1605)
در تو نمرودی است آتش در مرو رفت خواهی اول ابراهیم شو
(1606)
چون نهای سباح و نه دریاییی در میفکن خویش از خود راییی
(1607)
او ز آتش ورد احمر آورد از زیانها سود بر سر آورد
(1608)
کاملی گر خاک گیرد زر شود ناقص ار زر برد خاکستر شود
(1609)
چون قبول حق بود آن مرد راست دست او در کارها دست خداست
(1610)
دست ناقص دست شیطان است و دیو ز آن که اندر دام تکلیف است و ریو
(1611)
جهل آید پیش او دانش شود جهل شد علمی که در ناقص رود
(1612)
هر چه گیرد علتی علت شود کفر گیرد کاملی ملت شود
(1613)
ای مری کرده پیاده با سوار سر نخواهی برد اکنون پای دار
(1614)