Masnavi Book 1, Chapter c.90
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
ساحران در عهد فرعون لعین چون مری کردند با موسی به کین
(1615)
لیک موسی را مقدم داشتند ساحران او را مکرم داشتند
(1616)
ز آن که گفتندش که فرمان آن تست گر تو میخواهی عصا بفکن نخست
(1617)
گفت نی اول شما ای ساحران افکنید آن مکرها را در میان
(1618)
این قدر تعظیم دینشان را خرید کز مری آن دست و پاهاشان برید
(1619)
ساحران چون حق او بشناختند دست و پا در جرم آن درباختند
(1620)
لقمه و نکته ست کامل را حلال تو نهای کامل مخور میباش لال
(1621)
چون تو گوشی او زبان نی جنس تو گوشها را حق بفرمود أنصتوا
(1622)
کودک اول چون بزاید شیر نوش مدتی خامش بود او جمله گوش
(1623)
مدتی میبایدش لب دوختن از سخن تا او سخن آموختن
(1624)
ور نباشد گوش و تیتی میکند خویشتن را گنگ گیتی میکند
(1625)
کر اصلی کش نبود آغاز گوش لال باشد کی کند در نطق جوش
(1626)
ز آن که اول سمع باید نطق را سوی منطق از ره سمع اندر آ
(1627)
ادخلوا الأبیات من أبوابها و اطلبوا الأغراض فی أسبابها
(1628)
نطق کان موقوف راه سمع نیست جز که نطق خالق بیطمع نیست
(1629)
مبدع است او تابع استاد نی مسند جمله و را اسناد نی
(1630)
باقیان هم در حرف هم در مقال تابع استاد و محتاج مثال
(1631)
زین سخن گر نیستی بیگانهای دلق و اشکی گیر در ویرانهای
(1632)
ز آن که آدم ز آن عتاب از اشک رست اشک تر باشد دم توبه پرست
(1633)
بهر گریه آمد آدم بر زمین تا بود گریان و نالان و حزین
(1634)
آدم از فردوس و از بالای هفت پای ماچان از برای عذر رفت
(1635)
گر ز پشت آدمی وز صلب او در طلب میباش هم در طلب او
(1636)
ز آتش دل و آب دیده نقل ساز بوستان از ابر و خورشید است باز
(1637)
تو چه دانی قدر آب دیدهگان عاشق نانی تو چون نادیدگان
(1638)
گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی
(1639)
طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک انباز کن
(1640)
تا تو تاریک و ملول و تیرهای دان که با دیو لعین همشیرهای
(1641)
لقمهای کان نور افزود و کمال آن بود آورده از کسب حلال
(1642)
روغنی کاید چراغ ما کشد آب خوانش چون چراغی را کشد
(1643)
علم و حکمت زاید از لقمهی حلال عشق و رقت آید از لقمهی حلال
(1644)
چون ز لقمه تو حسد بینی و دام جهل و غفلت زاید آن را دان حرام
(1645)
هیچ گندم کاری و جو بر دهد دیدهای اسبی که کرهی خر دهد
(1646)
لقمه تخم است و برش اندیشهها لقمه بحر و گوهرش اندیشهها
(1647)
زاید از لقمهی حلال اندر دهان میل خدمت عزم رفتن آن جهان
(1648)