Masnavi Book 2, Chapter c.45
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
گفت جالینوس با اصحاب خود مر مرا تا آن فلان دارو دهد
(2095)
پس بدو گفت آن یکی ای ذو فنون این دوا خواهند از بهر جنون
(2096)
دور از عقل تو این دیگر مگو گفت در من کرد یک دیوانه رو
(2097)
ساعتی در روی من خوش بنگرید چشمکم زد آستین من درید
(2098)
گر نه جنسیت بدی در من از او کی رخ آوردی به من آن زشت رو
(2099)
گر ندیدی جنس خود کی آمدی کی به غیر جنس خود را بر زدی
(2100)
چون دو کس بر هم زند بیهیچ شک در میانشان هست قدر مشترک
(2101)
کی پرد مرغی مگر با جنس خود صحبت ناجنس گور است و لحد
(2102)