Masnavi Book 2, Chapter c.66
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
گفت ابلیسش گشای این عقد را من محکم قلب را و نقد را
(2672)
امتحان شیر و کلبم کرد حق امتحان نقد و قلبم کرد حق
(2673)
قلب را من کی سیه رو کردهام صیرفیام قیمت او کردهام
(2674)
نیکوان را ره نمایی میکنم شاخههای خشک را بر میکنم
(2675)
این علفها مینهم از بهر چیست تا پدید آید که حیوان جنس کیست
(2676)
گرگ از آهو چو زاید کودکی هست در گرگیش و آهویی شکی
(2677)
تو گیاه و استخوان پیشش بریز تا کدامین سو کند او گام تیز
(2678)
گر به سوی استخوان آید سگ است ور گیا خواهد یقین آهو رگ است
(2679)
قهر و لطفی جفت شد با همدگر زاد از این هر دو جهانی خیر و شر
(2680)
تو گیاه و استخوان را عرضه کن قوت نفس و قوت جان را عرضه کن
(2681)
گر غذای نفس جوید ابتر است ور غذای روح خواهد سرور است
(2682)
گر کند او خدمت تن هست خر ور رود در بحر جان یابد گهر
(2683)
گر چه این دو مختلف خیر و شراند لیک این هر دو به یک کار اندراند
(2684)
انبیا طاعات عرضه میکنند دشمنان شهوات عرضه میکنند
(2685)
نیک را چون بد کنم یزدان نیام داعیم من خالق ایشان نیام
(2686)
خوب را من زشت سازم رب نهام زشت را و خوب را آیینهام
(2687)
سوخت هندو آینه از درد را کاین سیه رو مینماید مرد را
(2688)
او مرا غماز کرد و راست گو تا بگویم زشت کو و خوب کو
(2689)
من گواهم بر گوا زندان کجاست اهل زندان نیستم ایزد گواست
(2690)
هر کجا بینم نهال میوهدار تربیتها میکنم من دایهوار
(2691)
هر کجا بینم درخت تلخ و خشک میبرم تا وارهد از پشک مشک
(2692)
خشک گوید باغبان را کای فتی مر مرا چه میبری سر بیخطا
(2693)
باغبان گوید خمش ای زشت خو بس نباشد خشکی تو جرم تو
(2694)
خشک گوید راستم من کژ نیام تو چرا بیجرم میبری پیم
(2695)
باغبان گوید اگر مسعودیای کاشکی کژ بودیای تر بودیای
(2696)
جاذب آب حیاتی گشتهای اندر آب زندگی آغشتیای
(2697)
تخم تو بد بوده است و اصل تو با درخت خوش نبوده وصل تو
(2698)
شاخ تلخ ار با خوشی وصلت کند آن خوشی اندر نهادش بر زند
(2699)