Masnavi Book 6, Chapter c.53

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

گفت قاضی بس تهی‌رو صوفیی خالی از فطنت چو کاف کوفیی

(1650)

تو بنشنیدی که آن پر قند لب غدر خیاطان همی‌گفتی به شب

(1651)

خلق را در دزدی آن طایفه می‌نمود افسانه‌های سالفه

(1652)

قصه‌ی پاره‌ربایی در برین می حکایت کرد او با آن و این

(1653)

در سمر می‌خواند دزدی‌نامه‌ای گرد او جمع آمده هنگامه‌ای

(1654)

مستمع چون یافت جاذب زان وفود جمله اجزااش حکایت گشته بود

(1655)