Masnavi Book 1, Chapter c.105
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
مطربی کز وی جهان شد پر طرب رسته ز آوازش خیالات عجب
(2072)
از نوایش مرغ دل پران شدی وز صدایش هوش جان حیران شدی
(2073)
چون بر آمد روزگار و پیر شد باز جانش از عجز پشهگیر شد
(2074)
پشت او خم گشت همچون پشت خم ابروان بر چشم همچون پالدم
(2075)
گشت آواز لطیف جان فزاش زشت و نزد کس نیرزیدی به لاش
(2076)
آن نوای رشک زهره آمده همچو آواز خر پیری شده
(2077)
خود کدامین خوش که او ناخوش نشد یا کدامین سقف کان مفرش نشد
(2078)
غیر آواز عزیزان در صدور که بود از عکس دمشان نفخ صور
(2079)
اندرونی کاندرونها مست از اوست نیستی کاین هستهامان هست از اوست
(2080)
کهربای فکر و هر آواز او لذت الهام و وحی و راز او
(2081)
چون که مطرب پیرتر گشت و ضعیف شد ز بیکسبی رهین یک رغیف
(2082)
گفت عمر و مهلتم دادی بسی لطفها کردی خدایا با خسی
(2083)
معصیت ورزیدهام هفتاد سال باز نگرفتی ز من روزی نوال
(2084)
نیست کسب امروز مهمان توام چنگ بهر تو زنم آن توام
(2085)
چنگ را برداشت و شد الله جو سوی گورستان یثرب آه گو
(2086)
گفت خواهم از حق ابریشم بها کاو به نیکویی پذیرد قلبها
(2087)
چون که زد بسیار و گریان سر نهاد چنگ بالین کرد و بر گوری فتاد
(2088)
خواب بردش مرغ جانش از حبس رست چنگ و چنگی را رها کرد و بجست
(2089)
گشت آزاد از تن و رنج جهان در جهان ساده و صحرای جان
(2090)
جان او آن جا سرایان ماجرا کاندر اینجا گر بماندندی مرا
(2091)
خوش بدی جانم در این باغ و بهار مست این صحرا و غیبی لالهزار
(2092)
بیپر و بیپا سفر میکردمی بیلب و دندان شکر میخوردمی
(2093)
ذکر و فکری فارغ از رنج دماغ کردمی با ساکنان چرخ لاغ
(2094)
چشم بسته عالمی میدیدمی ورد و ریحان بیکفی میچیدمی
(2095)
مرغ آبی غرق دریای عسل عین ایوبی شراب و مغتسل
(2096)
که بدو ایوب از پا تا به فرق پاک شد از رنجها چون نور شرق
(2097)
مثنوی در حجم گر بودی چو چرخ درنگنجیدی در او زین نیم برخ
(2098)
کان زمین و آسمان بس فراخ کرد از تنگی دلم را شاخ شاخ
(2099)
وین جهانی کاندر این خوابم نمود از گشایش پر و بالم را گشود
(2100)
این جهان و راهش ار پیدا بدی کم کسی یک لحظهای آن جا بدی
(2101)
امر میآمد که نی طامع مشو چون ز پایت خار بیرون شد برو
(2102)
مول مولی میزد آن جا جان او در فضای رحمت و احسان او
(2103)