Masnavi Book 1, Chapter c.124

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

چون حکیمک اعتقادی کرده است کاسمان بیضه زمین چون زرده است‌‌

(2482)

گفت سائل چون بماند این خاکدان در میان این محیط آسمان‌‌

(2483)

همچو قندیلی معلق در هوا نی به اسفل می‌‌رود نی بر علی‌‌

(2484)

آن حکیمش گفت کز جذب سما از جهات شش بماند اندر هوا

(2485)

چون ز مغناطیس قبه‌‌ی ریخته در میان ماند آهنی آویخته‌‌

(2486)

آن دگر گفت آسمان با صفا کی کشد در خود زمین تیره را

(2487)

بلکه دفعش می‌‌کند از شش جهات ز آن بماند اندر میان عاصفات‌‌

(2488)

پس ز دفع خاطر اهل کمال جان فرعونان بماند اندر ضلال‌‌

(2489)

پس ز دفع این جهان و آن جهان مانده‌‌اند این بی‌‌رهان بی‌‌این و آن‌‌

(2490)

سرکشی از بندگان ذو الجلال دان که دارند از وجود تو ملال‌‌

(2491)

کهربا دارند چون پیدا کنند کاه هستی ترا شیدا کنند

(2492)

کهربای خویش چون پنهان کنند زود تسلیم ترا طغیان کنند

(2493)

آن چنان که مرتبه‌‌ی حیوانی است کاو اسیر و سغبه‌‌ی انسانی است‌‌

(2494)

مرتبه‌‌ی انسان به دست اولیا سغبه چون حیوان شناسش ای کیا

(2495)

بنده‌‌ی خود خواند احمد در رشاد جمله عالم را بخوان قل یا عباد

(2496)

عقل تو همچون شتربان تو شتر می‌‌کشاند هر طرف در حکم مر

(2497)

عقل عقلند اولیا و عقلها بر مثال اشتران تا انتها

(2498)

اندر ایشان بنگر آخر ز اعتبار یک قلاووز است جان صد هزار

(2499)

چه قلاووز و چه اشیربان بیاب دیده‌ای کان دیده بیند آفتاب

(2500)

نک جهان در شب بمانده میخ دوز منتظر موقوف خورشید است و روز

(2501)

اینت خورشیدی نهان در ذره‌‌ای شیر نر در پوستین بره‌‌ای‌‌

(2502)

اینت دریایی نهان در زیر کاه پا بر این که هین منه با اشتباه‌‌

(2503)

اشتباهی و گمانی در درون رحمت حق است بهر رهنمون‌‌

(2504)

هر پیمبر فرد آمد در جهان فرد بود و صد جهانش در نهان

(2505)

عالم کبری به قدرت سحر کرد کرد خود را در کهین نقشی نورد

(2506)

ابلهانش فرد دیدند و ضعیف کی ضعیف است آن که با شه شد حریف‌‌

(2507)

ابلهان گفتند مردی بیش نیست وای آن کاو عاقبت اندیش نیست‌‌

(2508)