Masnavi Book 1, Chapter c.142

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

گفت پیغمبر علی را کای علی شیر حقی پهلوانی پر دلی‌‌

(2959)

لیک بر شیری مکن هم اعتماد اندر آ در سایه‌‌ی نخل امید

(2960)

اندر آ در سایه‌‌ی آن عاقلی کش نداند برد از ره ناقلی‌‌

(2961)

ظل او اندر زمین چون کوه قاف روح او سیمرغ بس عالی طواف‌‌

(2962)

گر بگویم تا قیامت نعت او هیچ آن را مقطع و غایت مجو

(2963)

در بشر رو پوش کرده ست آفتاب فهم کن و الله اعلم بالصواب‌‌

(2964)

یا علی از جمله‌‌ی طاعات راه بر گزین تو سایه‌‌ی خاص اله‌‌

(2965)

هر کسی در طاعتی بگریختند خویشتن را مخلصی انگیختند

(2966)

تو برو در سایه‌ی عاقل گریز تا رهی ز آن دشمن پنهٱن ستیز

(2967)

از همه طاعات اینت بهتر است سبق یابی بر هر آن سابق که هست‌‌

(2968)

چون گرفتت پیر هین تسلیم شو همچو موسی زیر حکم خضر رو

(2969)

صبر کن بر کار خضری بی‌‌نفاق تا نگوید خضر رو هذا فراق‌‌

(2970)

گر چه کشتی بشکند تو دم مزن گر چه طفلی را کشد تو مو مکن‌‌

(2971)

دست او را حق چو دست خویش خواند تا يد الله فوق أيدیهم براند

(2972)

دست حق میراندش زنده‌‌ش کند زنده چه بود جان پاینده‌‌ش کند

(2973)

هر که تنها نادرا این ره برید هم به عون همت پیران رسید

(2974)

دست پیر از غایبان کوتاه نیست دست او جز قبضه‌‌ی الله نیست‌‌

(2975)

غایبان را چون چنین خلعت دهند حاضران از غایبان لا شک بهند

(2976)

غایبان را چون نواله می‌‌دهند پیش مهمان تا چه نعمتها نهند

(2977)

کو کسی که پیش شه بندد کمر تا کسی که هست بیرون سوی در

(2978)

چون گزیدی پیر نازک دل مباش سست و ریزیده چو آب و گل مباش‌‌

(2979)

گر بهر زخمی تو پر کینه شوی پس کجا بی‌‌صیقل آیینه شوی‌‌

(2980)