Masnavi Book 1, Chapter c.158
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
اول آن کس کاین قیاسکها نمود پیش انوار خدا ابلیس بود
(3396)
گفت نار از خاک بیشک بهتر است من ز نار و او ز خاک اکدر است
(3397)
پس قیاس فرع بر اصلش کنیم او ز ظلمت ما ز نور روشنیم
(3398)
گفت حق نی بل که لا انساب شد زهد و تقوی فضل را محراب شد
(3399)
این نه میراث جهان فانی است که به انسابش بیابی جانی است
(3400)
بلکه این میراثهای انبیاست وارث این جانهای اتقیاست
(3401)
پور آن بو جهل شد مومن عیان پور آن نوح نبی از گمرهان
(3402)
زادهی خاکی منور شد چو ماه زادهی آتش تویی رو رو سیاه
(3403)
این قیاسات و تحری روز ابر یا به شب مر قبله را کرده ست حبر
(3404)
لیک با خورشید و کعبه پیش رو این قیاس و این تحری را مجو
(3405)
کعبه نادیده مکن رو زو متاب از قیاس الله أعلم بالصواب
(3406)
چون صفیری بشنوی از مرغ حق ظاهرش را یاد گیری چون سبق
(3407)
وانگهی از خود قیاساتی کنی مر خیال محض را ذاتی کنی
(3408)
اصطلاحاتی است مر ابدال را که نباشد ز آن خبر اقوال را
(3409)
منطق الطیری به صوت آموختی صد قیاس و صد هوس افروختی
(3410)
همچو آن رنجور دلها از تو خست کر به پندار اصابت گشته مست
(3411)
کاتب آن وحی ز آن آواز مرغ برده ظنی کاو بود همباز مرغ
(3412)
مرغ پری زد مر او را کور کرد نک فرو بردش به قعر مرگ و درد
(3413)
هین به عکسی یا به ظنی هم شما در میفتید از مقامات سما
(3414)
گر چه هاروتید و ماروت و فزون از همه بر بام نحن الصافون
(3415)
بر بدیهای بدان رحمت کنید بر منی و خویش بینی کم تنید
(3416)
هین مبادا غیرت آید از کمین سر نگون افتید در قعر زمین
(3417)
هر دو گفتند ای خدا فرمان تراست بیامان تو امانی خود کجاست
(3418)
این همیگفتند و دلشان میطپید بد کجا آید ز ما نعم العبید
(3419)
خار خار دو فرشته هم نهشت تا که تخم خویش بینی را نکشت
(3420)
پس همیگفتند کای ارکانیان بیخبر از پاکی روحانیان
(3421)
ما بر این گردون تتقها میتنیم بر زمین آییم و شادروان زنیم
(3422)
عدل توزیم و عبادت آوریم باز هر شب سوی گردون بر پریم
(3423)
تا شویم اعجوبهی دور زمان تا نهیم اندر زمین امن و امان
(3424)
آن قیاس حال گردون بر زمین راست ناید فرق دارد در کمین
(3425)