Masnavi Book 1, Chapter c.168
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
که بفرما یا امیرالمومنین تا نجنببد جان بتن در چون جبین
(3773)
هفت اختر هر جنین را مدتی میکنند ای جان به نوبت خدمتی
(3774)
چون که وقت آید که جان گیرد جنین آفتابش آن زمان گردد معین
(3775)
این جنین در جنبش آید ز آفتاب کافتابش جان همیبخشد شتاب
(3776)
از دگر انجم بجز نقشی نیافت این جنین تا آفتابش بر نتافت
(3777)
از کدامین ره تعلق یافت او در رحم با آفتاب خوب رو
(3778)
از ره پنهان که دور از حس ماست آفتاب چرخ را بس راههاست
(3779)
آن رهی که زر بیابد قوت از او و آن رهی که سنگ شد یاقوت از او
(3780)
آن رهی که سرخ سازد لعل را و آن رهی که برق بخشد نعل را
(3781)
آن رهی که پخته سازد میوه را و آن رهی که دل دهد کالیوه را
(3782)
باز گو ای باز پر افروخته با شه و با ساعدش آموخته
(3783)
باز گو ای باز عنقا گیر شاه ای سپاه اشکن به خود نی با سپاه
(3784)
امت وحدی یکی و صد هزار باز گو ای بنده بازت را شکار
(3785)
در محل قهر این رحمت ز چیست اژدها را دستدادن راه کیست
(3786)