Masnavi Book 1, Chapter c.33

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

بعد ماهی خلق گفتند ای مهان از امیران کیست بر جایش نشان‌‌

(668)

تا به جای او شناسیمش امام دست و دامن را بدست او دهیم‌‌

(669)

چون که شد خورشید و ما را کرد داغ چاره نبود بر مقامش از چراغ‌‌

(670)

چون که شد از پیش دیده وصل یار نایبی باید از او مان یادگار

(671)

چون که گل بگذشت و گلشن شد خراب بوی گل را از که یابیم از گلاب‌‌

(672)

چون خدا اندر نیاید در عیان نایب حق‌‌اند این پیغمبران‌‌

(673)

نه غلط گفتم که نایب با منوب گر دو پنداری قبیح آید نه خوب‌‌

(674)

نه دو باشد تا تویی صورت پرست پیش او یک گشت کز صورت برست‌‌

(675)

چون به صورت بنگری چشم تو دست تو به نورش درنگر کز چشم رست‌‌

(676)

نور هر دو چشم نتوان فرق کرد چون که در نورش نظر انداخت مرد

(677)

ده چراغ ار حاضر آید در مکان هر یکی باشد به صورت غیر آن‌‌

(678)

فرق نتوان کرد نور هر یکی چون به نورش روی آری بی‌‌شکی‌‌

(679)

گر تو صد سیب و صد آبی بشمری صد نماند یک شود چون بفشری‌‌

(680)

در معانی قسمت و اعداد نیست در معانی تجزیه و افراد نیست‌‌

(681)

اتحاد یار با یاران خوش است پای معنی گیر صورت سرکش است‌‌

(682)

صورت سرکش گدازان کن به رنج تا ببینی زیر او وحدت چو گنج‌‌

(683)

ور تو نگذاری عنایتهای او خود گدازد ای دلم مولای او

(684)

او نماید هم به دلها خویش را او بدوزد خرقه‌‌ی درویش را

(685)

منبسط بودیم و یک جوهر همه بی‌‌سر و بی‌‌پا بدیم آن سر همه‌‌

(686)

یک گهر بودیم همچون آفتاب بی‌‌گره بودیم و صافی همچو آب‌‌

(687)

چون به صورت آمد آن نور سره شد عدد چون سایه‌‌های کنگره‌‌

(688)

کنگره ویران کنید از منجنیق تا رود فرق از میان این فریق‌‌

(689)

شرح این را گفتمی من از مری لیک ترسم تا نلغزد خاطری‌‌

(690)

نکته‌‌ها چون تیغ پولاد است تیز گر نداری تو سپر واپس گریز

(691)

پیش این الماس بی‌‌اسپر میا کز بریدن تیغ را نبود حیا

(692)

زین سبب من تیغ کردم در غلاف تا که کج خوانی نخواند بر خلاف‌‌

(693)

آمدیم اندر تمامی داستان وز وفاداری جمع راستان‌‌

(694)

کز پس این پیشوا برخاستند بر مقامش نایبی می‌‌خواستند

(695)