Masnavi Book 1, Chapter c.40

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

رو به آتش کرد شه کای تند خو آن جهان سوز طبیعی خوت کو

(823)

چون نمی‌‌سوزی چه شد خاصیتت یا ز بخت ما دگر شد نیتت‌‌

(824)

می‌‌نبخشایی تو بر آتش پرست آن که نپرستد ترا او چون برست‌‌

(825)

هرگز ای آتش تو صابر نیستی چون نسوزی چیست قادر نیستی‌‌

(826)

چشم بند است این عجب یا هوش بند چون نسوزاند چنین شعله‌‌ی بلند

(827)

جادویی کردت کسی یا سیمیاست یا خلاف طبع تو از بخت ماست‌‌

(828)

گفت آتش من همانم ای شمن اندر آ تو تا ببینی تاب من‌‌

(829)

طبع من دیگر نگشت و عنصرم تیغ حقم هم به دستوری برم‌‌

(830)

بر در خرگه سگان ترکمان چاپلوسی کرده پیش میهمان‌‌

(831)

ور به خرگه بگذرد بیگانه رو حمله بیند از سگان شیرانه او

(832)

من ز سگ کم نیستم در بندگی کم ز ترکی نیست حق در زندگی‌‌

(833)

آتش طبعت اگر غمگین کند سوزش از امر ملیک دین کند

(834)

آتش طبعت اگر شادی دهد اندر او شادی ملیک دین نهد

(835)

چون که غم بینی تو استغفار کن غم به امر خالق آمد کار کن‌‌

(836)

چون بخواهد عین غم شادی شود عین بند پای، آزادی شود

(837)

باد و خاک و آب و آتش بنده‌‌اند با من و تو مرده با حق زنده‌‌اند

(838)

پیش حق آتش همیشه در قیام همچو عاشق روز و شب پیچان مدام‌‌

(839)

سنگ بر آهن زنی بیرون جهد هم به امر حق قدم بیرون نهد

(840)

آهن و سنگ ستم بر هم مزن کاین دو می‌‌زایند همچون مرد و زن‌‌

(841)

سنگ و آهن خود سبب آمد و لیک تو به بالاتر نگر ای مرد نیک‌‌

(842)

کاین سبب را آن سبب آورد پیش بی‌‌سبب کی شد سبب هرگز ز خویش‌‌

(843)

و آن سببها کانبیا را رهبر است آن سببها زین سببها برتر است‌‌

(844)

این سبب را آن سبب عامل کند باز گاهی بی‌‌بر و عاطل کند

(845)

این سبب را محرم آمد عقلها و آن سببها راست محرم انبیا

(846)

این سبب چه بود به تازی گو رسن اندر این چه این رسن آمد به فن‌‌

(847)

گردش چرخه رسن را علت است چرخه گردان را ندیدن زلت است‌‌

(848)

این رسنهای سببها در جهان هان و هان زین چرخ سر گردان مدان‌‌

(849)

تا نمانی صفر و سر گردان چو چرخ تا نسوزی تو ز بی‌‌مغزی چو مرخ‌‌

(850)

باد آتش می‌‌خورد از امر حق هر دو سر مست آمدند از خمر حق‌‌

(851)

آب حلم و آتش خشم ای پسر هم ز حق بینی چو بگشایی بصر

(852)

گر نبودی واقف از حق جان باد فرق کی کردی میان قوم عاد

(853)