Masnavi Book 1, Chapter c.41

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

هود گرد مومنان خطی کشید نرم می‌‌شد باد کانجا می‌‌رسید

(854)

هر که بیرون بود ز آن خط جمله را پاره پاره می‌‌گسست اندر هوا

(855)

همچنین شیبان راعی می‌‌کشید گرد بر گرد رمه خطی پدید

(856)

چون به جمعه می‌‌شد او وقت نماز تا نیارد گرگ آن جا ترک تاز

(857)

هیچ گرگی در نرفتی اندر آن گوسفندی هم نگشتی ز آن نشان‌‌

(858)

باد حرص گرگ و حرص گوسفند دایره‌‌ی مرد خدا را بود بند

(859)

همچنین باد اجل با عارفان نرم و خوش همچون نسیم یوسفان‌‌

(860)

آتش ابراهیم را دندان نزد چون گزیده‌‌ی حق بود چونش گزد

(861)

ز آتش شهوت نسوزد اهل دین باقیان را برده تا قعر زمین‌‌

(862)

موج دریا چون به امر حق بتاخت اهل موسی را ز قبطی واشناخت‌‌

(863)

خاک قارون را چو فرمان در رسید با زر و تختش به قعر خود کشید

(864)

آب و گل چون از دم عیسی چرید بال و پر بگشاد مرغی شد پرید

(865)

هست تسبیحت بخار آب و گل مرغ جنت شد ز نفخ صدق دل‌‌

(866)

کوه طور از نور موسی شد به رقص صوفی کامل شد و رست او ز نقص‌‌

(867)

چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز جسم موسی از کلوخی بود نیز

(868)