Masnavi Book 1, Chapter c.72

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

شیر گفتش تو ز اسباب مرض این سبب گو خاص کاین استم غرض‌‌

(1297)

گفت آن شیر اندر این چه ساکن است اندر این قلعه ز آفات ایمن است‌‌

(1298)

قعر چه بگزید هر کی عاقل است ز آن که در خلوت صفاهای دل است‌‌

(1299)

ظلمت چه به که ظلمتهای خلق سر نبرد آن کس که گیرد پای خلق‌‌

(1300)

گفت پیش آ زخمم او را قاهر است تو ببین کان شیر در چه حاضر است‌‌

(1301)

گفت من سوزیده‌‌ام ز آن آتشی تو مگر اندر بر خویشم کشی‌‌

(1302)

تا بپشت تو من ای کان کرم چشم بگشایم به چه در بنگرم‌‌

(1303)