Masnavi Book 2, Chapter c.20
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
پادشاهی دو غلام ارزان خرید با یکی ز آن دو سخن گفت و شنید
(843)
یافتش زیرک دل و شیرین جواب از لب شکر چه زاید شکر آب
(844)
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه جان
(845)
چون که بادی پرده را در هم کشید سر صحن خانه شد بر ما پدید
(846)
کاندر آن خانه گهر یا گندم است گنج زر یا جمله مار و کژدم است
(847)
یا در او گنج است و ماری بر کران ز انکه نبود گنج زر بیپاسبان
(848)
بیتامل او سخن گفتی چنان کز پس پانصد تامل دیگران
(849)
گفتی اندر باطنش دریاستی جمله دریا گوهر گویاستی
(850)
نور هر گوهر کز او تابان شدی حق و باطل را از او فرقان شدی
(851)
نور فرقان فرق کردی بهر ما ذره ذره حق و باطل را جدا
(852)
نور گوهر نور چشم ما شدی هم سؤال و هم جواب از ما بدی
(853)
چشم کژ کردی دو دیدی قرص ماه چون سؤال است این نظر در اشتباه
(854)
راست گردان چشم را در ماهتاب تا یکی بینی تو مه را نک جواب
(855)
فکرتت که کژ مبین نیکو نگر هست آن فکرت شعاع آن گهر
(856)
هر جوابی کان ز گوش آید به دل چشم گفت از من شنو آن را بهل
(857)
گوش دلاله ست و چشم اهل وصال چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال
(858)
در شنود گوش تبدیل صفات در عیان دیدها تبدیل ذات
(859)
ز آتش ار علمت یقین شد از سخن پختگی جو در یقین منزل مکن
(860)
تا نسوزی نیست آن عین الیقین این یقین خواهی در آتش در نشین
(861)
گوش چون نافذ بود دیده شود ور نه قل در گوش پیچیده شود
(862)
این سخن پایان ندارد باز گرد تا که شه با آن غلامانش چه کرد
(863)