Masnavi Book 2, Chapter c.6

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

کی گذارد آن که رشک روشنی است تا بگویم آن چه فرض و گفتنی است‏

(194)

بحر کف پیش آرد و سدی کند جر کند و ز بعد جر مدی کند

(195)

این زمان بشنو چه مانع شد مگر مستمع را رفت دل جای دگر

(196)

خاطرش شد سوی صوفی قنق اندر آن سودا فرو شد تا عنق‏

(197)

لازم آمد باز رفتن زین مقال سوی آن افسانه بهر وصف حال‏

(198)

صوفی آن صورت مپندار ای عزیز همچو طفلان تا کی از جوز و مویز

(199)

جسم ما جوز و مویز است ای پسر گر تو مردی زین دو چیز اندر گذر

(200)

ور تو اندر نگذری اکرام حق بگذراند مر ترا از نه طبق‏

(201)

بشنو اکنون صورت افسانه را لیک هین از که جدا کن دانه را

(202)