Masnavi Book 2, Chapter c.74

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

آن یکی می‏رفت در مسجد درون مردم از مسجد همی‏آمد برون‏

(2771)

گفت پرسان که جماعت را چه بود که ز مسجد می‏برون آیند زود

(2772)

آن یکی گفتش که پیغمبر نماز با جماعت کرد و فارغ شد ز راز

(2773)

تو کجا در می‏روی ای مرد خام چون که پیغمبر بداده ست السلام‏

(2774)

گفت آه و دود از آن اه شد برون آه او می‏داد از دل بوی خون‏

(2775)

آن یکی از جمع گفت این آه را تو به من ده و آن نماز من ترا

(2776)

گفت دادم آه و پذرفتم نماز او ستد آن آه را با صد نیاز

(2777)

شب به خواب اندر بگفتش هاتفی که خریدی آب حیوان و شفا

(2778)

حرمت این اختیار و این دخول شد نماز جمله‏ی خلقان قبول‏

(2779)