Masnavi Book 2, Chapter c.75
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
پس عزازیلش به گفت ای میر راد مکر خود اندر میان باید نهاد
(2780)
گر نمازت فوت میشد آن زمان میزدی از درد دل آه و فغان
(2781)
آن تاسف و آن فغان و آن نیاز در گذشتی از دو صد ذکر و نماز
(2782)
من ترا بیدار کردم از نهیب تا بسوزاند چنان آهی حجاب
(2783)
تا چنان آهی نباشد مر ترا تا بدان راهی نباشد مر ترا
(2784)
من حسودم از حسد کردم چنین من عدویم کار من مکر است و کین
(2785)
گفت اکنون راست گفتی صادقی از تو این آید تو این را لایقی
(2786)
عنکبوتی تو مگس داری شکار من نیم ای سگ مگس زحمت میار
(2787)
باز اسپیدم شکارم شه کند عنکبوتی کی بگرد ما تند
(2788)
رو مگس میگیر تا تانی هلا سوی دوغی زن مگسها را صلا
(2789)
ور بخوانی تو به سوی انگبین هم دروغ و دوغ باشد آن یقین
(2790)
تو مرا بیدار کردی خواب بود تو نمودی کشتی آن گرداب بود
(2791)
تو مرا در خیر ز آن میخواندی تا مرا از خیر بهتر راندی
(2792)