Masnavi Book 2, Chapter c.77
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
یک مثال دیگر اندر کژروی شاید ار از نقل قرآن بشنوی
(2825)
این چنین کژ بازیی در جفت و طاق با نبی میباختند اهل نفاق
(2826)
کز برای عز دین احمدی مسجدی سازیم و بود آن مرتدی
(2827)
این چنین کژ بازیی میباختند مسجدی جز مسجد او ساختند
(2828)
فرش و سقف و قبهاش آراسته لیک تفریق جماعت خواسته
(2829)
نزد پیغمبر به لابه آمدند همچو اشتر پیش او زانو زدند
(2830)
کای رسول حق برای محسنی سوی آن مسجد قدم رنجه کنی
(2831)
تا مبارک گردد از اقدام تو تا قیامت تازه باد ایام تو
(2832)
مسجد روز گل است و روز ابر مسجد روز ضرورت وقت فقر
(2833)
تا غریبی یابد آن جا خیر و جا تا فراوان گردد این خدمتسرا
(2834)
تا شعار دین شود بسیار و پر ز انکه با یاران شود خوش کار مر
(2835)
ساعتی آن جایگه تشریف ده تزکیهی ما کن ز ما تعریف ده
(2836)
مسجد و اصحاب مسجد را نواز تو مهی ما شب دمی با ما بساز
(2837)
تا شود شب از جمالت همچو روز ای جمالت آفتاب جان فروز
(2838)
ای دریغا کان سخن از دل بدی تا مراد آن نفر حاصل شدی
(2839)
لطف کاید بیدل و جان در زبان همچو سبزهی تون بود ای دوستان
(2840)
هم ز دورش بنگر و اندر گذر خوردن و بو را نشاید ای پسر
(2841)
سوی لطف بیوفایان هین مرو کان پل ویران بود نیکو شنو
(2842)
گر قدم را جاهلی بر وی زند بشکند پل و آن قدم را بشکند
(2843)
هر کجا لشکر شکسته میشود او دو سه سست مخنث میبود
(2844)
در صف آید با سلاح او مردوار دل بر او بنهند کاینک یار غار
(2845)
رو بگرداند چو بیند زخمها رفتن او بشکند پشت ترا
(2846)
این دراز است و فراوان میشود و آن چه مقصود است پنهان میشود
(2847)