Masnavi Book 2, Chapter c.79

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

تا یکی یاری ز یاران رسول در دلش انکار آمد ز آن نکول‏

(2888)

که چنین پیران با شیب و وقار می‏کندشان این پیمبر شرمسار

(2889)

کو کرم کو ستر پوشی کو حیا صد هزاران عیب پوشند انبیا

(2890)

باز در دل زود استغفار کرد تا نگردد ز اعتراض او روی زرد

(2891)

شومی یاری اصحاب نفاق کرد مومن را چو ایشان زشت و عاق‏

(2892)

باز می‏زارید کای علام سر مر مرا مگذار بر کفران مصر

(2893)

دل به دستم نیست همچون دید چشم ور نه دل را سوزمی این دم به خشم‏

(2894)

اندر این اندیشه خوابش در ربود مسجد ایشانش پر سرگین نمود

(2895)

سنگهاش اندر حدث جای تباه می‏دمید از سنگها دود سیاه‏

(2896)

دود در حلقش شد و حلقش بخست از نهیب دود تلخ از خواب جست‏

(2897)

در زمان در رو فتاد و می‏گریست کای خدا اینها نشان منکری است‏

(2898)

خلم بهتر از چنین حلم ای خدا که کند از نور ایمانم جدا

(2899)

گر بکاوی کوشش اهل مجاز تو به تو گنده بود همچون پیاز

(2900)

هر یکی از یکدیگر بی‏مغزتر صادقان را یک ز دیگر نغزتر

(2901)

صد کمر آن قوم بسته بر قبا بهر هدم مسجد اهل قبا

(2902)

همچو آن اصحاب فیل اندر حبش کعبه‏ای کردند حق آتش زدش‏

(2903)

قصد کعبه ساختند از انتقام حالشان چون شد فرو خوان از کلام‏

(2904)

مر سیه رویان دین را خود جهیز نیست الا حیلت و مکر و ستیز

(2905)

هر صحابی دید ز آن مسجد عیان واقعه تا شد یقینشان سر آن‏

(2906)

واقعات ار باز گویم یک به یک پس یقین گردد صفا بر اهل شک‏

(2907)

لیک می‏ترسم ز کشف رازشان نازنینانند و زیبد نازشان‏

(2908)

شرع بی‏تقلید می‏پذرفته‏اند بی‏محک آن نقد را بگرفته‏اند

(2909)

حکمت قرآن چو ضاله‏ی مومن است هر کسی در ضاله‏ی خود موقن است‏

(2910)