Masnavi Book 2, Chapter c.80

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

اشتری گم کردی و جستیش چست چون بیابی چون ندانی کان تست‏

(2911)

ضاله چه بود ناقه‏ای گم کرده‏ای از کفت بگریخته در پرده‏ای‏

(2912)

آمده در بار کردن کاروان اشتر تو ز آن میان گشته نهان‏

(2913)

می‏دوی این سو و آن سو خشک لب کاروان شد دور و نزدیک است شب‏

(2914)

رخت مانده بر زمین در راه خوف تو پی اشتر دوان گشته به طوف‏

(2915)

کای مسلمانان که دیده ست اشتری جسته بیرون بامداد از آخوری‏

(2916)

هر که بر گوید نشان از اشترم مژدگانی می‏دهم چندین درم‏

(2917)

باز می‏جویی نشان از هر کسی ریش‏خندت می‏کند زین هر خسی‏

(2918)

کاشتری دیدیم می‏رفت این طرف اشتر سرخی به سوی آن علف‏

(2919)

آن یکی گوید بریده گوش بود و آن دگر گوید جلش منقوش بود

(2920)

آن یکی گوید شتر یک چشم بود و آن دگر گوید ز گر بی‏پشم بود

(2921)

از برای مژدگانی صد نشان از گزافه هر خسی کرده بیان‏

(2922)