Masnavi Book 2, Chapter c.81
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
همچنان که هر کسی در معرفت میکند موصوف غیبی را صفت
(2923)
فلسفی از نوع دیگر کرده شرح باحثی مر گفت او را کرده جرح
(2924)
و آن دگر در هر دو طعنه میزند و آن دگر از زرق جانی میکند
(2925)
هر یک از ره این نشانها ز آن دهند تا گمان آید که ایشان ز آن دهاند
(2926)
این حقیقت دان نه حقاند این همه نی بکلی گمرهانند این رمه
(2927)
ز انکه بیحق باطلی ناید پدید قلب را ابله به بوی زر خرید
(2928)
گر نبودی در جهان نقدی روان قلبها را خرج کردن کی توان
(2929)
تا نباشد راست کی باشد دروغ آن دروغ از راست میگیرد فروغ
(2930)
بر امید راست کژ را میخرند زهر در قندی رود آن گه خورند
(2931)
گر نباشد گندم محبوب نوش چه برد گندمنمای جو فروش
(2932)
پس مگو کاین جمله دمها باطلند باطلان بر بوی حق دام دلند
(2933)
پس مگو جمله خیال است و ضلال بیحقیقت نیست در عالم خیال
(2934)
حق شب قدر است در شبها نهان تا کند جان هر شبی را امتحان
(2935)
نه همه شبها بود قدر ای جوان نه همه شبها بود خالی از آن
(2936)
در میان دلق پوشان یک فقیر امتحان کن و آن که حق است آن بگیر
(2937)
مومن کیس ممیز کو که تا باز داند هیزکان را از فتی
(2938)
گر نه معیوبات باشد در جهان تاجران باشند جمله ابلهان
(2939)
پس بود کالا شناسی سخت سهل چون که عیبی نیست چه نااهل و اهل
(2940)
ور همه عیب است دانش سود نیست چون همه چوب است اینجا عود نیست
(2941)
آن که گوید جمله حقند احمقی است و انکه گوید جمله باطل او شقی است
(2942)
تاجران انبیا کردند سود تاجران رنگ و بو کور و کبود
(2943)
مینماید مار اندر چشم مال هر دو چشم خویش را نیکو بمال
(2944)
منگر اندر غبطهی این بیع و سود بنگر اندر خسر فرعون و ثمود
(2945)