Masnavi Book 2, Chapter c.82
The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net
اندر این گردون مکرر کن نظر ز انکه حق فرمود ثم ارجع بصر
(2946)
یک نظر قانع مشو زین سقف نور بارها بنگر ببین هل من فطور
(2947)
چون که گفتت کاندر این سقف نکو بارها بنگر چو مرد عیب جو
(2948)
پس زمین تیره را دانی که چند دیدن و تمییز باید در پسند
(2949)
تا بپالاییم صافان را ز درد چند باید عقل ما را رنج برد
(2950)
امتحانهای زمستان و خزان تاب تابستان بهار همچو جان
(2951)
بادها و ابرها و برقها تا پدید آرد عوارض فرقها
(2952)
تا برون آرد زمین خاک رنگ هر چه اندر جیب دارد لعل و سنگ
(2953)
هر چه دزدیده ست این خاک دژم از خزانهی حق و دریای کرم
(2954)
شحنهی تقدیر گوید راست گو آن چه بردی شرح واده مو به مو
(2955)
دزد یعنی خاک گوید هیچ هیچ شحنه او را در کشد در پیچ پیچ
(2956)
شحنه گاهش لطف گوید چون شکر گه بر آویزد کند هر چه بتر
(2957)
تا میان قهر و لطف آن خفیهها ظاهر آید ز آتش خوف و رجا
(2958)
آن بهاران لطف شحنهی کبریاست و آن خزان تخویف و تهدید خداست
(2959)
و آن زمستان چار میخ معنوی تا تو ای دزد خفی ظاهر شوی
(2960)
پس مجاهد را زمانی بسط دل یک زمانی قبض و درد و غش و غل
(2961)
ز انکه این آب و گلی کابدان ماست منکر و دزد و ضیای جان ماست
(2962)
حق تعالی گرم و سرد و رنج و درد بر تن ما مینهد ای شیر مرد
(2963)
خوف و جوع و نقص اموال و بدن جمله بهر نقد جان ظاهر شدن
(2964)
این وعید و وعدهها انگیخته ست بهر این نیک و بدی کامیخته ست
(2965)
چون که حق و باطلی آمیختند نقد و قلب اندر حرمدان ریختند
(2966)
پس محک میبایدش بگزیدهای در حقایق امتحانها دیدهای
(2967)
تا شود فاروق این تزویرها تا بود دستور این تدبیرها
(2968)
شیر ده ای مادر موسی و را و اندر آب افکن میندیش از بلا
(2969)
هر که در روز أ لست آن شیر خورد همچو موسی شیر را تمییز کرد
(2970)
گر تو بر تمییز طفلت مولعی این زمان یا ام موسی ارضعی
(2971)
تا ببیند طعم شیر مادرش تا فرو ناید بدایهی بد سرش
(2972)