Masnavi Book 2, Chapter c.86

← Back to chapter overview

The Masnavi texts on this page originate from masnavi.net

آن غزان ترک خونریز آمدند بهر یغما بر دهی ناگه زدند

(3046)

دو کس از اعیان آن ده یافتند در هلاک آن یکی بشتافتند

(3047)

دست بستندش که قربانش کنند گفت ای شاهان و ارکان بلند

(3048)

در چه مرگم چرا می‏افگنید از چه آخر تشنه‏ی خون منید

(3049)

چیست حکمت چه غرض در کشتنم چون چنین درویشم و عریان تنم‏

(3050)

گفت تا هیبت بر این یارت زند تا بترسد او و زر پیدا کند

(3051)

گفت آخر او ز من مسکین‏تر است گفت قاصد کرده است او را زر است‏

(3052)

گفت چون وهم است ما هر دو یک‏ایم در مقام احتمال و در شک‏ایم‏

(3053)

خود و را بکشید اول ای شهان تا بترسم من دهم زر را نشان‏

(3054)

پس کرمهای الهی بین که ما آمدیم آخر زمان در انتها

(3055)

آخرین قرنها پیش از قرون در حدیث است آخرون السابقون‏

(3056)

تا هلاک قوم نوح و قوم هود عارض رحمت به جان ما نمود

(3057)

کشت ایشان را که ما ترسیم از او ور خود این بر عکس کردی وای تو

(3058)